نوع مطالعه: تحقیقی |
موضوع مقاله: طب رزم دریافت: 1403/5/28 | ویرایش نهایی: 1403/12/22 | پذیرش: 1403/8/21 | انتشار: 1403/10/1
متن کامل فارسی: (502 مشاهده)
مقدمه
نیروی انسانی ارزشمندترین گنجینه ارتشهای جهان و از ارکان سازمانهای نظامی محسوب میشود و موفقیت یا ناکامی در مأموریتها و عملیاتها علاوه بر تسلیحات و تکنولوژی گران قیمت، به سلامت جسمی و روانی و میزان آمادگی جسمانی نیروها، بستگی دارد [1]. از گذشته تا کنون، آمادگی جسمانی نظامیان نقش مهمی در پیروزی یا شکست داشته است. هدف مهم تمرینات بدنی، کسب و نگهداری آمادگی عملی است. آمادگی کامل، باید شامل فعالیتهای بدنی و بدنسازی افراد باشد تا بتوانند تحت هر شرایط آب و هوایی و محیطی عمل کنند. برای هر نظامی، درجهای از آمادگی جسمانی لازم استکه آن را فقط میتوان از طریق انجام فعالیتهای بدنی به دست آورد. هدف برنامههای آمادگی جسمانی تقویت افراد است تا بتوانند وظایف محوله و مأموریتهای خود را هنگام جنگ یا مانور، به خوبی انجام دهند [2]. برای رسیدن به مشخصههای نیروی نظامی کامل با قابلیت عملکرد در ابعاد جهانی توجه به مؤلفههای آمادگی کامل رزم از اهمیت بسزایی برخوردار است. آمادگی کامل رزم مفهومی نوظهور در قرن بیست و یکم است که با الزام به یکپارچگی مؤلفههای آمادگی کامل رزم در ذهن و بدن محقق میشود. در دسته ذهن، آمادگی معنوی، رفتاری و اجتماعی قرار دارد. در حالی که در دسته جسم، آمادگی فیزیکی، تغذیه، محیطی و پزشکی قرار دارد. آمادگی فیزیکی، از طریق انجام تمرینات فشار و تمرین استقامتی محقق میشود که بخشی از فرهنگ نظامی است. آمادگی پزشکی و محیطی نیز در نیروهای مسلح به طور گسترده مورد توجه است. اخیراً نیز تمرکز بر آمادگی روانی شروع شده است [3]. با این حال، هر یک از این مؤلفهها معمولاً متخصصان و روشهای ارائه مختص خود را دارد. به طور سنتی، توجه به آمادگی در افراد نظامی فقط به حوزه جسمانی محدود بوده است اما تحقیقات نشان میدهد که عوامل دیگری در حوزه روانشناسی میتوانند روی آمادگی جسمانی و فاکتورهای مرتبط با آن تأثیر بگذارد. دفاع از دیرباز به عنوان یک غریزه برای حفظ موجودیت و هویت در تمامی موجودات زنده برای مقابله با تمامی تجاوزات صورت میگیرد و به عنوان یک فرهنگ در نظام خلقت بنا شده است. بنابراین، انسانها با به کارگیری تمامی تدارکات و تدابیر، همچنین نیروی عقل و منطق، تمهیدات لازم برای دفاع را انجام میدهند [4]. در واقع آموزشهای نیروهای نظامی همیشه صورت میگیرد. یکی از این آموزشها تعلیم و تربیت نیروهای زبده و حرفهای تیرانداز است. این نیروها میتوانند در همه سطوح و زمینهای جنگی و نبرد به کار گرفته شوند. اهمیت نیروهای تیرانداز در هر نیروی نظامی بسیار مفید و مهم است [5]. دقت و سرعت در تیراندازی، از مؤلفههای مهم در تعیین سرنوشت نبرد و غلبه بر دشمن است [4]. طبق نتایج به دست آمده از تحقیقات، انجام صحیح مهارت تیراندازی علاوه بر وابستگی به متغیرهای آمادگی جسمانی و حرکتی (مانند تعادل، هماهنگی عصب و عضله، سرعت عمل و عکسالعمل) تا حد زیادی تحت تأثیر تواناییهای ذهنی و عملکرد شناختی فرد (مانند دقت، تمرکز، آرامش و سطح برانگیختگی) به هنگام شلیک قرار دارد [6].اسکریبنر[1] و همکاران نشان دادند هرگونه اختلال تأثیرگذار بر موارد یاد شده مخصوصاً دقت استفاده از سلاح، زمان واکنش، تصمیمگیری و توجه انتخابی میتواند عملکرد تیرانداز را هنگام تشخیص هدف و شلیک تضعیف کند. سابق بر این تصور میشد که تنها راه کسب آمادگی در تیراندازی و حفظ آن در نیروهای نظامی، دوره های آموزشی با تأکید بر آموزشهای نظامی و عملیاتی است و این نیروها از طریق دیگری نمیتوانند خود را برای شرکت در فعالیتها و مأموریتهای دشوار عملیاتی آماده کنند. در نتیجه آنچه در این میان نادیده گرفته میشود عوامل شناختی و روانی است که میتواند بر آمادگی جسمانی و مهارت تیراندازی تأثیر بسزایی بگذارد. فنون تیراندازی با توجه به اهمیت آن باید با تأمل و تعمقی خاص و در شرایطی مناسب و تحت ضوابط و قوانینی معین و مدون و توسط افرادی خبره و ماهر و با استفاده از تجهیزات، روشها و وسایل مدرن و بهروز، آموزش داده شود [7، 8]. یکی از مهارتهای ادراکی شناختی مهمی که از ویژگیهای کلیدی و زیربنایی عملکرد موفق در تیراندازی به حساب میآید، تصمیمگیری است که به معنای توانایی دریافت اطلاعات اساسی از محیط، تفسیر درست اطلاعات و سپس پاسخ مناسب است. اجرای سطح بالا در زمینه ورزشی نه تنها توسط اجرای مؤثر تکلیف حرکتی، بلکه توسط سطوح بالای تصمیمگیری مشخص شده است؛ به ویژه اینکه اجرای مهارتهای باز در سطح خبرگی اغلب میتواند توسط کیفیت فرآیند تصمیمگیری تعریف شود [9]. تصمیمگیری یکی از عالیترین عملکردهای شناختی وابسته به قشر پیشپیشانی فوقانی جانبی (DLPFC)[2] محسوب میشود که در آن فرد بین چند گزینه یکی را انتخاب میکند. بررسیها حاکی از آن است که DLPFC نیمکره چپ در پردازش اطلاعات برای تصمیمگیری مناسب، نقش مهمی ایفا میکند [10]. در سال های اخیر دانشمندان علوم ورزشی شروع به مطالعه مغز به عنوان فرمانده اصلی بدن نمودند و به دنبال آن بودند تا عملکرد ورزشی را از طریق اعمال روشهای ایمن توسعه دهند؛ فرآیندی که به نظر میرسد میتوان از طریق توسعه کارکردهای شناختی و به دنبال آن بهبود عملکرد بدن، دنبال نمود. در واقع بر طبق نظریههای شناختی، مداخلات شناختی به عنوان عوامل مؤثر در بهینهسازی عملکرد، متشکل از سه نظام اثرپذیری کارکرد شناختی، روانشناختی و فیزیولوژیکی در نظر گرفته میشود که واکنشهای بدنی، شناختی و رفتاری را متأثر میکند. یکی از تکنیکهای توانبخشی شناختی و ارتقای عملکرد رایج که در طی دو دهه گذشته طرفداران زیادی داشته است، استفاده از تحریک مستقیم الکتریکی مغز از روی جمجمه (tDCS)[3]است [11]. این تکنیک کاملاً غیرتهاجمی است و عمدتاً برای تعدیل میزان تحریکپذیری قشر مغز استفاده میشود. تحریک الکتریکی مستقیم مغز فعالیت نورونهای عصبی که فرآیندهای شناختی را اجرا میکنند، تعدیل مینماید. این تعدیل ممکن است منجر به تغییر قابل مشاهده در تابع رفتار یا مؤلفههای شناختی از قبیل توجه، زمان واکنش، تصمیمگیری و حافظه کاری شود [12]. در تحریک الکتریکی مستقیم مغز موقعیت الکترودها در تعیین اثربخشی تحریک بسیار مهم است. پس اولین چالش در ارتباط با تحریک الکتریکی مستقیم مغز، مربوط به مکان تحریک است [13]. مهمترین منطقه مغزی دخیل در عملکردهای شناختی، ناحیه قشر فوقانی جانبی پیشپیشانی است. مشخص شده است که اختلال در عملکرد این ناحیه، باعث نقض در عملکردهای شناختی میشود [14]. مطالعات در این زمینه نشان دادهاند که تحریک DLPFC هوشیاری و توجه را حفظ میکند [15]. tDCS در ناحیه DLPFC نیز با بهبود در جستجوی بصری مرتبط است. در همین راستا، مکاینتایر[4] و همکاران پیشنهاد میکند که tDCS در ابتدا موجب افزایش و سپس حفظ عملکرد هوشیاری میشود [16]. به علاوه پژوهشگران مشخص کردند که tDCS میتواند سرعت و پردازش بصری را سریعتر کند [17، 18]. به تازگی، در یک مطالعه مروری کوفمن[5] و همکاران نتیجه گرفتند که tDCS میتواند یادگیری و حافظه را بهبود بخشد. البته این تحریک میتواند عملکردهای شناختی دست بالا مثل تصمیمگیری و حل مسئله را نیز ارتقا دهد [19]. مطالعات انجام گرفته در این زمینه بیشتر عملکردهای شناختی دست بالا را مد نظر قرار دادهاند و شاخصهای عملکردی (برای مثال، سرعت پردازش شناختی) بررسی نشدهاند. به نظر میرسد tDCS میتواند برای بهبود عملکرد مفید باشد و عملکرد شناختی و عوامل وابسته را ارتقا دهد. همچنین، پی بردن به رویکردی که بتواند اثر بخشی بهتری داشته باشند (برای مثال، مدت زمان کوتاه، ایمنی، کم هزینه و قابل اجرا بودن) و شاخصهای عملکرد شناختی را ارتقاء دهند در اولویت قرار میگیرند. به دانش ما تاکنون هیچ مطالعهای انجام نشده است که به مقایسه همزمان تأثیر تمرینات آمادگی جسمانی همراه با tDCS بر تصمیمگیری و عملکرد تیراندازی بپردازد. بنابراین هدف از این مطالعه بررسی مقایسه تأثیر یک دوره تمرینات آمادگی جسمانی با و بدون tDCS بر تصمیمگیری و عملکرد تیراندازی با تپانچه بود.
روش بررسی
پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی، با طرح پیشآزمون و پسآزمون بود. جامعه آماری تحقیق حاضر نیز شامل دانشجویان افسری دانشگاه امام علی(ع) است که نمونه آماری این تحقیق شامل 36 نفر از دانشجویان دانشگاه افسری بود که بهصورت هدفمند و بر اساس معیارهای ورود و خروج از تحقیق انتخاب شدند. اندازه حجم نمونه با نرم افزار G-power نسخه 3.1.9.2 با استفاده از آلفای 5%، بتای 85% (توان آزمون 0.85) و اندازه اثر 0.3 بر اساس مقادیر از مطالعاتی که قبلاً انجام شده بود، اقتباس گردید. معیار ورود به پژوهش، دانشجویان سال سوم و چهارم (آشنا به فنون تیراندازی)، عدم شرکت در دورههای تحریک غیرتهاجمی مغز در زمان اجرای پژوهش، عدم مصرف داروهای تأثیرگذار بر عملکرد شناختی و حرکتی در زمان اجرای پژوهش و عدم شرکت در دورههای ورزشی دیگر بود. معیار خروج از مطالعه عبارت بود از اینکه مشارکت کننده، آزمون آمادگی جسمانی را تا انتها انجام ندهد و یا همزمان با مداخلات روانشناختی تمرینات روانشناختی دیگری انجام دهد. در ابتدای پژوهش با ارائه توضیح درباره اهداف، جزئیات، مراحل انجام کار و همچنین پاسخ به سؤالات افراد، پرسشنامه سلامتی، فرم رضایتنامه و مشخصات فردی توسط مشارکتکنندهها تکمیل و مشارکت کنندهها بر اساس ویژگیهای فردی ازجمله قد، سن و وزن بدن همگن شدند و سپس با توجه به اهداف پژوهش، 36 دانشجوی بهصورت تصادفی به 3 گروه تمرین بدون tDCS (12 نفر)، تمرین با tDCS (12 نفر) و گروه شم (12 نفر) تقسیم شد. پس از انجام هماهنگیهای لازم و جلب همکاری داوطلبانه مشارکتکنندهها و تهیه ابزارهای لازم، پیشآزمون از مشارکت کنندهها گرفته شد. سپس بعد از 10 جلسه تمرینات منتخب آمادگی جسمانی و tDCS برای 3 گروه آزمایش، همانند پیشآزمون از مشارکتکنندهها، پسآزمون گرفته و نتایج با روشهای آماری بررسی شد. تمرینات منتخب آمادگی در10 جلسه و هر جلسه 60 دقیقه اجرا گردید. برنامه هر جلسه تمرین نیز شامل سه مرحله گرم کردن و حرکات کششی به مدت 10 دقیقه، ترکیب تمرینات مقاومتی با وزن بدن همراه با تمرین هوازی تداومی جمعاً به مدت 40 دقیقه و مرحله سوم، سرد کردن و تمرینات انعطاف پذیری به مدت 10 دقیقه بود. تمرینات مقاومتی با وزن بدن به روش دایرهای انجام گردید. برنامه هوازی تداومی نیز بر اساس راهنمای کالج آمریکایی طب ورزش اجرا شد [20]. برای آزمون تصمیمگیری در این پژوهش از تکلیف قمار آیوا (IGT)[6] که بچارا[7] و همکاران در سال 1994 معرفی کردند، استفاده گردید [21]. این آزمون به وسیله نسخه رایانهای فارسی IGT توسط تحقیق و توسعه مدینا طبگستر اندازهگیری شد. در این آزمون، برای شروع 2000 امتیاز (در آزمون اصلی دلار) به مشارکت کننده قرض داده میشود و از مشارکتکننده خواسته میشود که از 100 کوشش طراحی شده در نرمافزار، میزان امتیاز بیشتری را جمعآوری کند. IGT شامل چهار دسته کارت است که انتخاب هر کدام از دسته کارتها میزانی از سود و زیان به همراه دارد. یعنی با انتخاب هر کدام از دسته کارتها مشارکتکننده امکان دارد میزان خاصی از امتیاز را برنده شود یا برعکس مقداری از آن را از دست بدهد. دسته کارتها در آزمونهای مختلف به اسامی گوناگون معروفند، ولی با استناد به مطالعه اصلی بچارا و همکاران، بیشتر با عناوین A، B، C و D نام گذاری شدهاند. دسته کارتهای A و B پاداش بزرگتری به همراه دارند (بیش از 100 امتیاز) اما ضرر آنها بیشتر است و انتخاب این کارتها ریسک تلقی میشود. در مقابل، دسته کارتهای C و D دارای پاداش کمتری هستند (50 امتیاز)، اما ضرر و زیان آنها به نسبت کمتر است. در پایان، مؤلفههای آزمون به صورت دقیق توسط رایانه ثبت میشوند. آزمون ذکر شده شامل مؤلفههای امتیاز کل دریافت شده، امتیاز کل از دست رفته، فراوانی انتخاب کارتها و امتیاز کل آزمون است. سپس امتیاز به دست آمده در هر مؤلفه ثبت و مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار میگیرد [22]. برای سنجش عملکرد از آزمون تیراندازی با تپانچه استفاده شد. تیراندازی به هدف با تپانچهای از فاصله 10 متری اجرا و به هر مشارکت کننده اجازه 10 شلیک داده شد. نحوه امتیاز دهی به دقت تیراندازی به صورت مجموع امتیازات به دست آمده از کل شلیکها (صفر تا 100) در نظر گرفته شد [23]. از دستگاه tDCS جهت تحریک الکتریکی مستقیم مغز استفاده گردید. دستگاه مورد استفاده در این پژوهش Dose Active و منبع جریان این دستگاه یک باطری 9 ولت بود. حداکثر شدت جریان 4 میلیآمپر DC که از طریق اتصال الکترودهایی با قطبیت متفاوت (آند و کاتد) روی پوست سر نصب شد و جریان ثابت الکتریکی را از روی جمجمه به مغز منتقل نمود. در این پژوهش، الکترودها درون پدهای اسفنجی 35 سانتیمتر مربع قرار گرفت و سطح پدها با محلول کلرید سدیم 9% آغشته شد تا ضمن افزایش رسانایی جریان الکتریکی از افزایش حرارت پیشگیری شود. دستگاه از لحاظ شدت جریان، اندازه الکترود و مدت زمان تحریک قابل کنترل بود. در این پژوهش برای گروه تحریک و شم تعداد 10 جلسه tDCS اجرا گردید که مدت زمان هر جلسه آن 20 دقیقه بود [24]. در پژوهش حاضر نیز تحریک در ناحیه DLPFC اجرا شد به این صورت که تحریک آنودی مغز از روی جمجمه در ناحیه DLPFC چپ و تحریک کاتدی در ناحیه DLPFC راست (به ترتیب ناحیه F3 و F4، بر اساس نگاشت سیستم 10-20) به مشارکت کننده ارائه شد [25].
ملاحظات اخلاقی
مشارکت افراد بهصورت داوطلبانه بود به این صورت که هر یک از افراد فرم رضایت آگاهانه شرکت در پژوهش را تکمیل کردند. همچنین به پاسخدهندگان اطمینان داده شد که پاسخ آنها محرمانه شمرده میشود و تنها برای اهداف پژوهشی از آنان بهره گرفته میشود. علاوه بر این موارد، برای جلوگیری از سوگیری در بین پاسخدهندگان، به آنها اطلاع داده شد که نتایج پژوهش هیچ تأثیری در گزینش و انتخاب آنها ندارد.
تجزیه و تحلیل آماری
در این مطالعه از روشهای آمار توصیفی شامل شاخصهای گرایش به مرکز و پراکندگی (میانگین و انحراف معیار) استفاده شد. برای بررسی نرمال بودن دادهها از آزمون شاپیرو-ویلک استفاده شد. همگنی واریانسها نیز با استفاده از آزمون لوین ارزیابی شد. برای مقایسه شاخصها از پیشآزمون و پسآزمون در گروههای تحقیق از روش آماری تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر استفاده شد. برای مقایسه زوجی گروهها از آزمون تعقیبی LSD استفاده شد. سطح معنیداری 0.05 در نظر گرفته شد. از نرمافزار SPSS نسخه 18 جهت تحلیل دادهها استفاده شد.
یافتهها
در جدول 1 نتایج مربوط به آمار توصیفی متغیرهای دموگرافیک را به تفکیک گروه نشان میدهد. جدول 2 نتایج آمار توصیفی متغیرهای تحقیق را نشان میدهد. همانگونه که در جدول 2 مشاهده میشود در شاخص تصمیمگیری در پیشآزمون گروه آمادگی جسمانی کمترین میانگین را داشت و در پسآزمون گروه tDCS+تمرین بیشترین میانگین را داشت. در متغیر عملکرد تیراندازی در پیشآزمون گروه شم کمترین امتیاز را داشت و در پسآزمون گروه tDCS+تمرین بیشترین امتیاز را داشت. آزمون تحلیل واریانس چند متغیره در متغیر تصمیمگیری (0.541=p، 38.891=F، 0.541=Pillai's Trace) و عملکرد تیراندازی (0.081=p، 3.249=F، 0.090=Pillai's Trace) نشان داد که فرض همگنی ماتریس های کوواریانس برقرار است. همچنین آزمون موچلی نشان دادکه فرض کورویت برای این متغیرها برقرار است (0.05˂p). دادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر تحلیل شدند. نتایج این تحلیل در جدول 3 گزارش شده است. همانطور که در این جدول گزارش شده است در منبع زمان تفاوت معنیداری در شاخص عملکرد تیراندازی (0.090= η2، 0.081=p، 3.24=F) وجود ندارد، هر چند در مقایسه زوجی بین گروهها بین گروه شم با tDCS+تمرین و tDCS+تمرین با تمرین تفاوت معنیداری وجود داشت. در شاخص تصمیمگیری در منبع زمان (0.541=η2، 0.001=p، 38.89=F) تفاوت معنیدار بود و در منبع زمان×گروه نیز (0.555=η2، 0.001=p، 20.61=F) این تفاوت معنیدار بود. اما شاخص عملکرد تیراندازی در منبع زمان×گروه عدم معنیداری را نشان داد (0.114=η2، 0.135=p، 2.12=F). بر اساس مقایسه زوجی بین گروههای تحقیق در متغیر تصمیمگیری مشخص شد که تفاوت معنیداری بین گروه شم با tDCS+تمرین وجود دارد (0.01˂p). همچنین در این متغیر تفاوت معنیداری بین گروه tDCS+ تمرین با تمرین وجود داشت (0.05˂p). بین گروه شم با گروه تمرین تفاوت معنیداری یافت نشد (نمودار 1-الف). در عملکرد تیراندازی بین گروه شم با tDCS+تمرین تفاوت معنیداری وجود داشت (0.05˂p) و نیز بین گروه tDCS+تمرین با تمرین تفاوت معنیداری به دست آمد (0.05˂p). اما بین گروه شم با گروه تمرین تفاوت معنیداری یافت نشد (نمودار 1-ب).
بحث و نتیجهگیری
پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه تأثیر یک دوره تمرینات آمادگی جسمانی با و بدون tDCS بر تصمیمگیری و عملکرد تیراندازی با تپانچه انجام گرفت. یافتهها در ابتدا نشان داد که در متغیر تصمیمگیری تفاوت معنیداری بین گروه +tDCSتمرین با گروه شم (تحریک ساختگی) و تمرین (به تنهایی) بود و این نشانگر این نکته است که تمرینات آمادگی جسمانی همراه با tDCS میتواند باعث افزایش قدرت تصمیمگیری شود و این افزایش از لحاظ آماری معنیداری بوده است. اما تمرینات آمادگی جسمانی به شیوه پروتکل این پژوهش به تنهایی تأثیر معنیداری بر بهبود و افزایش متغیر تصمیمگیری نمیشود. با توجه به این که بررسی پیشینه پژوهشی نشان داد که تا کنون مطالعهای در زمینه تأثیر tDCS بر تصمیمگیری در جامعه آماری افسران نظامی صورت نگرفته است، بنابراین در این بخش نتایج پژوهش حاضر با تحقیقات انجام گرفته در سایر جوامع آماری مقایسه شده است. در این زمینه غایبزاده و همکاران دریافتند که tDCS در ناحیه پیشپیشانی پشتی-جانبی به مدت 20 جلسه بر روی سالمندان 50 تا 58 ساله، باعث افزایش تصمیمگیری و عوامل شناختی شده بود [22]. همچنین مانکوسو و همکاران [26] و مسلمی و چلبیانلو [27] به نتایجی همسو با نتایج این پژوهش در مطالعات خود رسیدند. اما نتایج مطالعات یانگ و همکاران [28] ناهمسو با نتایج پژوهش حاضر بود. از دلایل احتمالی برای ناهمسو بودن این نتایج، میتوان به تفاوت در نمونههای آماری و تعداد آنها، شدت، مدت و تعداد جلسات تحریک و نوع تکلیف به کار برده شده در مطالعات دیگر نام برد. در تبیین یافتههای فوق میتوان گفت تحقیقات نشان داده است که ناحیه DLPFC مغز در تصمیمگیری نقش دارد.در حالی که DLPFC نیمکره راست در کنترل شناختی عواطف تکانشی درگیر است، سمت چپ در پردازش اطلاعات تعمدی برای تصمیمگیری مناسب، نقش مهمی ایفا میکند [10]. بنابراین نوعی فعالیت و تعادل درون نیمکرهای در DLPFC وجود دارد که در عملکرد تصمیمگیری مهم و حیاتی است که این عملکرد نیز خود شامل متوقف کردن خطرپذیری در حضور فرصتهای امن برای کسب پاداش است [29]. به نظر میرسد تحریک tDCS باعث تنظیم فعالیت در ناحیه DLPFC و به دنبال آن تعدیل در رفتارهای منجر به تصمیمگیری و اتخاذ تصمیمگیری محتاطتر میشود. اگرچه مکانیسم دقیق تأثیر tDCS در مغز به طور کامل روشن نشده است، اما یافتهها نشان میدهد که tDCS با تغییر تحریکپذیری پتانسل غشای نورونهای قشری، در جهت دپولاریزاسیون با هایپرپولاریزاسیون، باعث شلیک بیشتر یا کمتر سلولهای مغز شده و در نتیجه باعث تعدیل شدن فعالیت مغز میشود. علاوه بر این، تحریک آندی tDCS به طور چشمگیری باعث افزایش سروتونین، دوپامین و استیل کولین و کاهش گابا [30] و افزایش جریان خون ناحیهای مغز (RCBF)[8]در ناحیه تحریک شده میشود. به بیان دیگر، تحریک آندی، بازداری درون قشری را کاهش و تسهیل قشری را افزایش میدهد [31]. همچنین، گزارش شده است که قرار گرفتن الکترود آند بر روی ناحیه DLPFC باعث تحریک آن ناحیه و افزایش فعالیت مغز و آزاد شدن فاکتورهای نوروتروفیک به ویژه فاکتورهای نوروتروفیک مشتق شده از مغز (BDNF)[9]میشود. نوروتروفینها باعث راهاندازی و برقراری ارتباط نورونی و همچنین تکثیر و تشکیل سیناپسها و در نتیجه گسترش شبکه عصبی میشود [32] که این امر باعث افزایش سرعت پردازشهای مغزی و بهبود عملکردهای شناختی میشود. با توجه به مطالب فوق، میتوان نتیجه گرفت که به دنبال تحریک الکتریکی ناحیه DLPFC، جریان خونی و میزان اکسیژنرسانی در ناحیه مذکور افزایش مییابد. همچنین تحریک آندی این ناحیه با افزایش تحریکپذیری نورونهای قشری باعث افزایش فعالیت سلولهای عصبی و به دنبال آن، تعدیل میزان نوروترانسمیترهایی چون دوپامین، استیلکولین و سروتونین، باعث بهبود سرعت پردازش و عملکرد شناختی فرد میشود. از دیگر یافتههای این پژوهش این بود که گروه tDCS+تمرین با گروه شم و گروه تمرین در عملکرد تیراندازی تفاوت معنیداری داشت اما گروه تمرین (به تنهایی) با گروه شم هیچ تفاوت معنیداری در عملکرد تیراندازی نداشت و این نتایج بیانگر آن است زمانی که tDCS با تمرینات آمادگی جسمانی به عنوان یک متغیر تمرینی ترکیب شود میتواند تفاوت حائز اهمیتی در عملکرد تیراندازی دانشجویان افسری ایجاد کند. این نتایج با یافتههای مطالعه روکا[10] و همکاران [33]، ترابی و همکاران [24]، کمالی و همکاران [34]، گودرزی و همکاران [35] همسو بود. در این مطالعات یافتهها حاکی از تأثیرگذاری معنیدار tDCS بر روی عملکرد تیراندازی و دقت تیراندازی بود. از دلایلی که میتوان برای این یافتهها آورد این است که tDCS موجب کاهش آستانه فعالیت سیستم عصبی مرکزی میشود و جریان مستقیم ضعیفی به مناطق قشری با توجه به هدف پژوهش میفرستد که فعالیت مربوط به حرکت مورد نظر را از نظر عصبی تسهیل و بازداری میکند. tDCS روی ناحیه DLPFC میتواند موجب اصلاح دامنه وسیعی از رفتارها و عملکردهای شناختی شود. اگرچه سازوکار تأثیر tDCS بر عملکردهای شناختی پیچیده است، به صورت تئوری تحریک آندی tDCS موجب انگیختگی عملکرد آن ناحیه میشود[36]. زمانی که محل تحریک به درستی انتخاب و پروتکل مناسب استفاده شود، میتوان انتظار داشت که پتانسیلهای برانگیخته حرکتی مغز در ناحیه الکترود آنودال تسهیل شود و شکلپذیری قشری در ارتباط با بهبود اجرای حرکتی صورت گیرد و از این طریق بر اجرای حرکت مورد نظر تأثیر مستقیم بگذارد [37]. با توجه به اینکه محل قرارگیری دوپامین در قشر پیشپیشانی است، تحریک الکتریکی با فرکانس مناسب در این ناحیه، رهاسازی دوپامین را افزایش میدهد که میتواند سطح گلوتامات، آمینو اسید مرتبط با تمرکز و حافظه را افزایش دهد و موجب بهبود عملکرد تمرکز و در نتیجه دقت تیراندازی میشود [38]. یکی از یافتههای دیگر این پژوهش، در متغیر عملکرد تیراندازی این بود که گروه آمادگی جسمانی در پیشآزمون تفاوت معنیداری با گروه شم نداشت و این به آن معنی است که تمرینات منتخب آمادگی جسمانی بر روی عملکرد و دقت تیراندازی تأثیرگذار نبوده است و نتایج ناهمسویی با مطالعه احسانبخش [39] و پلژا[11] و همکاران [40] داشت. از دلایل احتمالی این ناهمسو بودن میتوان به نوع تمرینات آمادگی جسمانی، تعداد جلسات تمرین آمادگی جسمانی در این پژوهش و تفاوت آن با دیگر پژوهشها و یا نوع سلاح استفاده شده برای عملکرد تیراندازی (جنگی و غیرجنگی بودن) در این پژوهش با دیگر مطالعات باشد. با توجه به یافتههای به دست آمده در این پژوهش میتوان گفت که ترکیب تمرینات آمادگی جسمانی معمول در پادگانها و سازمانهای نظامی با دورههایی از tDCS، باعث افزایش عملکرد تیراندازی در دانشجویان افسری و افزایش و بهبود قدرت تصمیمگیری در آنها میشود. لذا پیشنهاد میشود در نهادهای نظامی برای اثربخشی بیشتر، ارتقاء و افزایش دقت تیراندازی و عملکردهای شناختی دانشجویان، روشهای نوین، کمهزینه و ایمن و قابل اجرا مانند tDCS در اولویت قرار گیرد و به عنوان روشهای مکمل در برنامههای نظامی گنجانده شود. اگرچه نتایج پژوهش حاضر بر اهمیت تحریک غیرتهاجمی مغز بر بهبود تصمیمگیری و دقت تیراندازان نظامی تأکید دارد اما مطالعه حاضر دارای محدودیتهایی بود. اول اینکه مطالعه حاضر به دلیل شرایط امنیتی و زمانی فاقد دوره پیگیری بود، دوم میتوان به عدم کنترل تغذیه و میزان خواب و فعالیت بدنی خارج از زمان پژوهش اشاره کرد، اگرچه در این خصوص به شرکتکنندگان تأکید شده بود. سوم اینکه پژوهش حاضر به دانشجویان سال سوم و چهارم افسری دانشگاه امام علی(ع) محدود شده بود و قابلیت تعمیمپذیری و تکرارپذیری نتایج در این خصوص محدود گشته بود.
تشکر و قدردانی
این پژوهش به تصویب کارگروه اخلاق در پژوهش پژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی با کد IR.SSRC.REC.1402.292 در تاریخ 10/29/1402 رسید. همچنین این مطالعه با کد کارآزمایی بالینی IRCT20240213060991N1 به ثبت رسیده است. این پژوهش به صورت همکاری مابین دانشگاه نیرو دانشگاه علوم و فنون هوایی شهید ستاری و دانشگاه افسری امام علی(ع) صورت گرفت و با کمک گروه تربیت بدنی این دو دانشگاه انجام پذیرفت که بدین وسیله مراتب تشکر و قدردانی گروه پژوهش از زحمات عزیزان در گروه عوامل اجرایی و اداری این دانشگاهها را اعلام میداریم.
همه نویسندگان در ایدهپردازی و انجام طرح، همچنین نگارش اولیه مقاله یا بازنگری آن سهیم بودهاند و همه با تأیید نهایی مقاله حاضر مسئولیت دقت و صحت مطالب مندرج در آن را میپذیرند.
منابع مالی
در این پژوهش از هیچ ارگانی کمک مالی دریافت نگردید.
Esmaieli M, Rahimzadeh M, Karami E. Comparison of the effect of a period of physical fitness training with and without transcranial direct current stimulation (tDCS) on decision-making and pistol shooting performance. EBNESINA 2024; 26 (4) :5-17 URL: http://ebnesina.ajaums.ac.ir/article-1-1355-fa.html
اسماعیلی محمد، رحیمزاده مهدی، کرمی اسماعیل. مقایسه تأثیر یک دوره تمرینات آمادگی جسمانی با و بدون تحریک الکتریکی جریان مستقیم (tDCS) بر تصمیمگیری و عملکرد تیراندازی با تپانچه. ابن سينا. 1403; 26 (4) :5-17