مقدمه
پاندمی کرونا، فشار روانی غیر قابل تحملی را برای جوامع درگیر مانند استرس، اضطراب، افسردگی، اختلال پس از سانحه (PTSD)[1]، و سوگ حل نشده[2] به بار آورده است [1]. در ویراست پنجم طبقهبندی تشخیصی و آماری اختلالهای روانی (DSM-5)[3]، برای تشخیص سوگ نابهنجار[4] تأکید شده است که سوگ باعث اختلال در عملکرد شغلی، اجتماعی و سایر عملکردهای مهم در زندگی فرد میشود. مرگ ناشی از ویروس کرونا، حل فرایند سوگ را دشوار کرده، زمینه برای سوگ ابراز نشده یا پیچیده را تقویت میکند که اثرات مخرب و طولانی مدتی بر جای میگذارد. از پیامدهای سوگ میتوان به این مطلب اشاره کرد که افرادی که به اندازه کافی برای عزیزانشان سوگواری نمیکنند، احتمالاً با اختلال سوگ پیچیده دست و پنجه نرم خواهند کرد. بیشتر افرادی که داغدیدگی طبیعی را تجربه میکنند، دورهای از غم و اندوه کرختی و حتی احساس گناه و عصبانیت دارند. به تدریج این احساسات فروکش میکند و فقدان را میپذیرند. ولی در سوگ پیچیده احساس فقدان، ناتوان کننده است و حتی بعد از گذر زمان بهبود نمییابد و احساسات دردناک به قدری طولانی مدت و شدید است که از سرگیری زندگی طبیعی دشوار میشود. کسانی که عزیزانشان به مدت چند هفته تحت حمایت دستگاه تنفس مصنوعی بودند، خستگی جسمی و روانی را پس از رسیدن به نتیجه نهایی تجربه کردند. این عوارض تا حد زیادی نادیده گرفته شدهاند و جای خود را به نگرانیهای فوری دادند؛ اما قطعاً طی سالها و ماههای آینده آشکار خواهند شد [2]. براساس DSM-5 در صورتی که سوگ عوارضی مانند افسردگی شدید، بیخوابی، کاهش وزن، بیاشتهایی و نظایر آن ایجاد کند و این عوارض دست کم دو ماه دوام یابد، از آن به عنوان اختلال روانی یاد میشود. ویروس کرونا در کووید 19، یکی از موارد جدید کرونا ویروس است که شباهت زیادی با کرونا ویروس سارس[5] و کرونا ویروس خاورمیانه (مرس)[6] دارد [3]. این بیماری یک نوع جدید از بیماری مسری است که به دلیل سندروم حاد تنفسی و ویروس کرونا ایجاد میشود. پژوهشها نشان میدهند که روش قرنطینهسازی، با توجه به شرایط محیط و همچنین نوع بیماری عفونی منتشر شده ممکن است به کاهش سلامت روان و بروز برخی اختلالات روانشناختی در افراد منجر شود [4].
درمان هیجانمحور را میتوان نوعی کار درمانی تعریف کرد که به درک نقش هیجان در تغییر روانی - درمانی آگاهی دارد. درمان هیجانمحور بر پایه تحلیل دقیق و ریزبینانه معنا و سهم هیجان در تجربه انسانی و تغییر در روان درمانی شکل گرفته است. به این رویکرد، مکمل گفته میشود از این جهت که بر ترکیب و تلفیق عناصری از رویکردهای درمانی مختلف تأکید دارد، از جمله رویکرد فرد محور[7] [5] و نظریههای متفاوتی همچون نظریههای هیجانی، شناختی، دلبستگی، بینفردی[8]، روان پویایی[9] و روایت مدرن[10] و همه این رویکردها و نظریهها را در قالب یک فرانظریه ساختگرایی دیالکتیک[11] تأکید میکند [6]. درمان هیجانمحور یک رویکرد ساختاری تجربی است و مسئله اصلی در این نوع درمان این است که هیجان، بخش اساسی ساختار فرد و عامل کلیدی برای سازماندهی وی است. اساسیترین سطح کارکرد هیجان، یک شکل انطباقی و سازگارانه از پردازش اطلاعات و آگاهی فرد است که به رفتار وی جهت داده و موجب بهزیستی روانشناختی میشود [7]. تحمل پریشانی[12] به عنوان ساختاری مهم در رشد و بینش جدید درباره شروع و ابقاء آسیبهای روانی و نیز پیشگیری و درمان مشاهده شده است [8]. تحمل پریشانی نقش مهمی در ارتقای سلامت دارد. این سازه شامل توانایی تحمل، ارزیابی و ظرفیت پذیرش حالت عاطفی، شیوه تنظیم هیجان و مقدار جذب توجه به وسیله هیجانات منفی است [9]. افراد با تحمل پریشانی پایین هنگام قرار گرفتن در معرض استرس و تنش، در تنظیم و کنترل هیجانهای خود دچار مشکل میشود و به راهبردهای ناکارآمد همچون رفتارهای پر خطر مانند پرخاشگری، سرقت، سوء مصرف مواد، الکل و سایر رفتارهای پر خطر و بزهکاری میپردازند [10]. تحمل پریشانی اغلب به عنوان توانایی ادراک شده خود گزارشی یک فرد برای تجربه و تحمل حالتهای هیجانی منفی تعریف میشود [11]. با توجه به شرایط پاندمی، عدم اطمینان از وضعیت آتی، باعث ناهماهنگی شناختی و ناامنی میشود و مردم زمانی که احساس خطر بیماری میکنند، به شیوههای محافظه کارانه و محتاطانه رفتار میکنند [12]. در نتیجه میزان انجام فعالیتهای مثبت کاهش مییابد؛ این در حالی است که پژوهشهای پیشین [13] به این نتیجه رسیده است که تجارب مثبتی که به آثار مثبت منجر میشوند، میتوانند تأثیری بنیادین بر رفتار اجتماعی و روند اندیشه و تفکر فرد بر جای بگذارند. تجربه مثبت مؤلفهای است که میتوان از نظر هر فرد معنای منحصر به فردی داشته باشد اما به طور کلی تجربه مثبت یا تجربه خوشایند فعالیتی است که برای فرد، با معنا و مهم و ارزشمند باشد. ترس از تجارب مثبت[13]، اغلب با ترسهایی از قبیل ترس از موفق نبودن (در نقش والد، همسر، دانشآموز، کارمند یا حتی بیمار)، ناتوانی در حفظ و فواید درمان، ناامید کردن دیگران و عدم شایستگی برای تجربه مثبت مرتبط است [14].
اصطلاح اختلالات روانتنی اشاره به حالات جسمانی دارد که در آنها حوادث پر معنای روانشناختی به طور تنگاتنگی با نشانههای بدنی مرتبط هستند. این اختلالات شامل اختلالات قلبی - عروقی، تنفسی، معده - رودهای، استخوانی - عضلانی، دستگاههای تناسلی - ادراری و پوست هستند [15]. استرسها و ضربههای روانی به طور تدریجی روی فرد تأثیر میگذارند و اثر تجمعی آنها سبب بروز بیماریهای روانتنی میشود [16].
در درمان مبتنی بر هیجان، توجه ویژهای به ایجاد هماهنگی همدلانه، ایمنی و همکاری رابطهای میشود و بر پایه همین رابطه شکل گرفته مراجع بر دنیای درونی بهویژه هیجانها متمرکز میشود و با افزایش آگاهی و پردازش مجدد هیجانها به رشد فردی و توانمندسازی خود میرسد [17]. پژوهشهای انجام شده نشان دادند [18، 19] که درمان هیجانمحور باعث کاهش علائم روانشناختی آسیبزا مانند اضطراب، افسردگی، استرس، آشفتگیهای هیجانی و بهبود سلامت روان در افراد میشود. آگاهی از هیجانات اولیه و زیربنایی نقش در کاهش پریشانی روانشناختی افسردگی دارد [20]؛ چرا که در بسیاری از موارد علت پریشانی روانشناختی و افسردگی، هیجانات زیربنایی ناشناخته نظیر درماندگی[14] است [21]. مداخلات هیجانمحور در ایجاد خودگوییهای مثبت[15] و تجارب تازه برای بیماران افسرده، تسهیل بخشش و کاهش مشکلات هیجانی مؤثر بوده است [7، 22، 23]. نظمبخشی هیجانی باعث کاهش احساسات منفی و افزایش احساسات مثبت و رفتار سازگارانه میشود [24]. از هیجانها میتوان برای هدایت و تحریک فرد به سمت فعالیتها و پاسخهای جدید استفاده کرد. در این روش با انعکاس و شدت هیجان، فرد از تأثیر هیجانهای ثانویه مانند تحریک/ عصبانیت به سمت احساسات عمیق بنیادی و هیجانهای اولیه مانند ترس و ناراحتی حرکت میکند [25]. در درمان هیجان مدار افراد از وجود هیجانهای منفی خود آگاه میشوند همچنین میتوانند هیجانهای خود را در موقعیتهای مختلف زندگی باز ارزیابی کنند و مشکلات جسمانی و روانی خود را کاهش دهند [26].
با توجه به آنچه گفته شد و نظر به اینکه عدم وجود تحمل پریشانی در افراد مبتلا به سوگ، ترس از تجربه مثبت و علائم روانتنی در این افراد میتواند سطح بهزیستی و فعالیت مثبت در افراد جامعه را کاهش دهد میتوان گفت استفاده از درمان هیجانمحور بر افزایش سطح تحمل پریشانی و بهبود ترس از تجربه مثبت و علائم روانتنی ضروری به نظر میرسد. لذا هدف اصلی این پژوهش بررسی اثربخشی درمان هیجانمحور بر تحمل پریشانی، ترس از تجربه مثبت و علائم روانتنی در افراد مبتلا به سوگ ناشی از کووید ۱۹ بود.
روش بررسی
روش پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون - پسآزمون همراه با گروه کنترل (در انتظار درمان) بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد بزرگسال سنین ۱۸ تا 45 سال بودند که فردی عزیز را در اثر بیماری کرونا از دست داده بودند. همه شرکتکنندگان خانم بودند و 10 نفر تحصیلات زیر دیپلم، 7 نفر مدرک دیپلم و 3 نفر مدرک کارشناسی داشتند؛ 6 نفر شاغل و 14 نفر خانهدار بودند. بعد از انتخاب نمونه به روش در دسترس با مصاحبه بالینی و شناسایی افرادی که در سه ماهه آخر سال ۱۴۰۰ تجربه سوگ را داشتند،۲۰ نفر انتخاب شدند و سپس به صورت تصادفی ۱۰ نفر در گروه آزمایش (درمان هیجانمحور) ۱۰ نفر در گروه کنترل قرار گرفتند. ملاکهای ورود به پژوهش شامل داشتن تجربه سوگ بیش از شش ماه، کسب نمره بالاتر از 68 در پرسشنامه سوگ (GEQ34) بارت و اسکات (1998) که به منظور سنجش واکنشهای سوگ، طراحی و ساخته شده است، تمایل به شرکت در پژوهش، داشتن حداقل سواد خواندن و نوشتن و عدم شرکت در برنامه مداخلهای همزمان بود. ملاکهای خروج از پژوهش شامل غیبت بیش از دو جلسه و عدم تمایل به ادامه حضور در فرایند انجام پژوهش بود. در این پژوهش همه اصول اخلاقی پژوهش مورد توجه قرار گرفت و شرکتکنندگان اجازه داشتند که هر زمان که مایل بودند از پژوهش خارج شوند. شیوه اجرای پژوهش به این صورت بود که پس از تهیه بستههای درمانی، با انتخاب مشارکتکنندگان و قرار دادن آنها در دو گروه، یک جلسه توجیهی برای شرکتکنندگان در مورد اهداف پژوهش، تعداد جلسات و مدت زمان هر جلسه و همچنین نکاتی درباره رعایت اصول اخلاقی نظیر محرمانه بودن اطلاعات و رازداری و قرار دادن نتایج پژوهش در صورت تمایل به افراد شرکت کننده ارائه شد. از هر دو گروه پیشآزمون بر اساس پرسشنامه تحمل پریشانی، ترس از تجربه مثبت و علائم روانتنی گرفته شد. گروه آزمایش، طی 10 جلسه ۹۰ دقیقهای (دو ماه و یک کلاس در هر هفته) درمان هیجانمحور را به صورت گروهی طبق برنامه گرینبرگ [7] دریافت کردند (جدول 1). همچنین گروه کنترل در انتظار درمان در این مدت هیچ مداخله درمانی دریافت نکردند. بعد از اتمام جلسات درمانی از هر دو گروه آزمایش و کنترل آزمون گرفته شد. جلسات درمانی با مشارکت افراد مبتلا به سوگ طولانی مدت، در یکی از مراکز مشاوره شهر خرم آباد، در پاییز 1401 انجام شد.

پرسشنامه سوگ (GEQ-34) توسط بارت و اسکات در سال 1998 به منظور سنجش واکنشهای سوگ، طراحی شده است. این پرسشنامه ۳۴ سؤال دارد و طیف نمرهگذاری آن بر اساس لیکرت ۵ درجهای و از گزینههای هرگز تا همیشه است. مؤلفههای این پرسشنامه شامل ۱) احساس گناه، ۲) تلاش برای توجیه و کنار آمدن، ۳) واکنشهای بدنی، ۴) احساس ترک شدن، ۵) قضاوت شخص یا دیگران در مورد دلیل فوت، ۶) خجالت و شرمندگی و ۷) بدنامی است. در مطالعه بارت و اسکات، ضریب همسانی درونی این پرسشنامه براساس آلفای کرونباخ، برابر 0.97 بود. مهدیپور و همکاران روایی و پایایی این پرسشنامه را در ایران بررسی نمودند. این پرسشنامه روی 348 نفر دانشجو مورد مطالعه قرار گرفت [27]. نتایج تحلیل مؤلفههای اصلی نشاندهنده هفت عامل و 34 سؤال بود. این عوامل از همسانی درونی قابل قبولی برخوردار بودند (ضرایب آلفای کرونباخ بین 0.86 و 0.40 متغیر است).
پرسشنامه تحمل پریشانی (DTS) یک شاخص خودسنجی تحمل پریشانی است که دارای ۱۵ ماده و چهار خرده مقیاس است شامل: ۱) تحمل (تحمل پریشانی)، ۲) جذب (جذب شدن به وسیله هیجانات منفی)، ۳) ارزیابی (برآورد ذهنی پریشانی)، ۴) تنظیم (تنظیم تلاشها برای تسکین پریشانی). این پرسشنامه توسط سیمونز و گاهر در سال ۲۰۰۵ طراحی شده است. عبارات این پرسشنامه، بر روی یک مقیاس پنج درجهای (از کاملاً موافقم تا کاملاً مخالف) نمرهگذاری میشوند. نمرات بالا در این مقیاس نشانگر تحمل پریشانی بالاست. برای به دست آوردن و تحمل پریشانی کلی نمره تمام سؤالات با هم جمع میشوند و برای به دست آوردن نمره هر یک از ابعاد، نمرات مربوط به همین بعد مطابق با آنچه که ذکر شد با هم جمع میشوند. دامنه نمرات بین ۱۵ تا ۷۵ است. سیمونز و گاهر ضرایب آلفا برای این مقیاس را به ترتیب 0.72، 0.82 و ۷۰/0 و برای کل مقیاس ۸۲/0 را گزارش کردهاند، آنها همچنین گزارش کردند که این پرسشنامه دارای روایی ملاکی و همگرایی اولیه خوبی است [11]. علوی در پایاننامهاش این ابزار را بر روی ۴۸ نفر از دانشجویان دانشگاه فردوسی و علوم پزشکی مشهد (۳۱ زن و ۱۷ مرد) اجرا کرده است و گزارش کرده که کل مقیاس دارای پایایی همسانی درونی بالا 0.71 = α و خرده مقیاسها دارای پایه متوسطی برای تحمل ۵۴/0، جذب ۴۲/0، ارزیابی ۵۶/0، تنظیم ۵۸/0هستند [28].
پرسشنامه ترس از تجربه مثبت[18] یک ابزار محقق ساخته است که با ۱۰ سؤال بر اساس طیف لیکرت ۵ درجهای (از کاملاً مخالفم=1 تا کاملاً مخالفم=5) به سنجش ترس از تجربه مثبت میپردازد. برای محاسبه نمره مقیاس، امتیاز کل گویهها با هم جمع میشوند (دامنه نمره بین ۱۰ تا ۵۰). هرچه میزان امتیاز حاصل شده بالاتر باشد نشاندهنده میزان بیشتر ترس از تجربه مثبت خواهد بود. این پرسشنامه توسط ۱۲ نفر از متخصصین و اساتید روانشناسی مورد سنجش قرار گرفت، روایی محتوایی و صوری این پرسشنامه مناسب ارزیابی شد. ضریب آلفای کرونباخ محاسبه شده برای این پرسشنامه 0.79 برآورد شد.
پرسشنامه علائم روانتنی[19] توسط لاکورت و همکاران در سال ۲۰۱۳ به منظور سنجش علائم روانتنی توسعه یافته است. این پرسشنامه دارای ۳۹ سؤال است و بر اساس طیف لیکرت ۵ درجهای با سؤالاتی مانند (گیجی و منگی و داشتن احساسات غیر واقعی) به سنجش علائم روانتنی میپردازد. شیوه نمرهگذاری پرسشنامه علائم روانتنی از خیلی کم 1 تا خیلی زیاد 5 براساس طیف لیکرت است. برای محاسبه امتیاز هر زیر مقیاس، نمره تکتک گویههای مربوط به آن زیرمقیاس با هم جمع میشود. برای محاسبه امتیاز کلی پرسشنامه، نمره همه گویههای پرسشنامه با هم جمع میشود. دامنه امتیاز این پرسشنامه بین ۳۹ تا ۱۹۵ است. هرچه امتیاز حاصل شده از این پرسشنامه بیشتر باشد نشان دهنده میزان بیشتر سنجش علائم روانتنی خواهد بود [29]. در پژوهش حیدری و همکاران محتوایی و ملاکی این پرسشنامه مناسب ارزیابی شده است [30]. ضریب آلفای کرونباخ در این پژوهش برای این پرسشنامه 0.95 گزارش شده است.
ملاحظات اخلاقی
این پژوهش با احترام به کرامت انسانی با رویکرد فرهنگی و اخلاقی انجام شده است. اخذ رضایت آگاهانه، توجه به چالشهای هیجانی ناشی از مداخله و ارائه اطلاعات کامل درباره اهداف درمان و فرایند جلسات، اطمینان از عدم اجبار در مشارکت، حفظ اسرار شرکتکنندگان، پایش مستمر پس از درمان و دادن حمایتهای مورد نیاز، احترام به تفاوتهای فرهنگی در بیان سوگ، تطبیق مداخلات با ارزشهای شرکتکنندگان و برگزاری چهار جلسه فشرده برای گروه کنترل بعد از اتمام پژوهش، در این مطالعه انجام شد.
تجزیه و تحلیل آماری
در پژوهش حاضر برای تجزیه و تحلیل دادههای گردآوری شده در جهت اثربخشی درمان هیجان محور بر تحمل پریشانی، ترس از تجربه مثبت و علائم روانتنی در افراد بزرگسال مبتلا به سوگ ناشی از کووید-۱۹ از آزمون تیمستقل و همبسته با نرم افزار SPSS نسخه 24 و با سطح خطای 0.05 استفاده گردید.
یافتهها
دامنه سنی شرکتکنندگان در این پژوهش، 18تا 45 سال بود. متوسط سن شرکتکنندگان تقریباً یکسان بود و از نظر آماری تفاوت معناداری نداشتند. جدول 2، میانگین و انحراف معیار مؤلفههای تحمل پریشانی، ترس از تجربه مثبت و علائم روانتنی را به تفکیک نشان میدهد. در این پژوهش جهت بررسی نرمال بودن توزیعهای پیشآزمون و پسآزمون، از آزمون شاپیرو ویلک استفاده شده است. نتایج این آزمون نشان داد که متغیرها دارای پراکندگی نرمال هستند. نتایج آزمون تیمستقل برای مقایسه پیشآزمون گروهها نشان داد که در متغیرها بین دو گروه تفاوت معنیدار وجود نداشت و هر دو گروه در این متغیرها همگن بودند.

آزمون تی تأثیر درمان هیجانمحور بر متغیرهای وابسته پژوهش را نشان میدهد (0.05p<) که مطابق نتایج، اختلاف معناداری بین میانگین گروه مداخله و گروه کنترل وجود دارد (جدول 3). براساس نتایج آزمون تی همبسته مقدار پسآزمونها در مقایسه با پیشآزمون در تمام متغیرهای پژوهش (تحمل پریشانی، علائم روانتنی و ترس از تجربه مثبت) در گروه درمان هیجانمحور بهبودی معنیداری مشاهده میشود ولی این بهبودی در گروه کنترل معنیدار نبود.

بحث و نتیجهگیری
هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان هیجانمحور بر تحمل پریشانی، ترس از تجربه مثبت و علائم روانتنی در افراد مبتلا به سوگ ناشی از کووید 19 بود. درمان هیجانمحور، انگیزش اصلی را هیجان میداند و به همین جهت جلسههای مداخله تلاش دارد تا دسترسی به هیجانها و پردازش آنها را تسهیل نماید. بر همین اساس در مداخله ارائه شده در این مطالعه تلاش شد تا با استفاده از همدلی و اعتباربخشی، دسترسی به هیجانهای فرد تسهیل شود و با تکنیکهای نظیر پاکسازی فضا و متمرکز شدن بر هیجان، پردازش هیجانی صورت بگیرد.
درمان هیجانمحور با توجه به اینکه از ماهیت انسانگرایانه[20] برخوردار است تا حدودی برای درمان نشانههای اختلال سوگ مناسب دانسته شده است [32]. نتایج به دست آمده از پژوهشهای طاهری و همکاران [32]؛ دیویس[21] و همکاران [31] و کوکو ـ کیوهان[22] [18]، حاکی از این است که درمان هیجان مدار بر بهبود علائم روانشناختی افراد داغدیده اثر بخشی معناداری دارد. اثربخشی روش تنظیم هیجان بر دسترسی محدود به راهبردهای تنظیم هیجان همسو با نتیجه حاصل از پژوهش برکینگ[23] و همکاران است و در تبیین آن میتوان گفت که بخشی از مداخله تنظیم هیجان به آموزش مهارتها و تکنیکهایی میپردازد که یک فرد به هنگام آشفتگی میتواند انجام دهد [33]. نتایج پژوهش حاضر با پژوهشهای علوی و همکاران [34] که از مهارت تنظیم هیجان به منظور افزایش تحمل پریشانی استفاده کردند، مطابقت دارد.همچنین نتایج درمان هیجان مدار به صورت گروهی بر روی زنان مبتلا به پراشتهایی عصبی[24]، بیانگر کاهش در نشانههای اختلال خوردن، افسردگی و پریشانی عمومی شده بود و خودکارآمدی و تنظیم هیجانات آنان را بهبود بخشیده بود [35]. در تبیین این همسویی میتوان گفت در طی جلسات درمانی مداخلات هیجانمحور، افراد مبتلا به سوگ، اگرچه نمیتوانند شرایط دشوار را تغییر دهند اما میآموزند، پذیرش هیجانات و تحمل خود در مقابله با پریشانیها و موقعیتهای تنشزا را افزایش دهند. هم راستا با نتایج مطالعه نولن هوکسما[25] و همکاران [36]، در تبیین اثربخشی مداخله تنظیم هیجان بر دشواریهای انجام رفتار هدفمند میتوان مطرح ساخت که در فرآیند مداخله، مواجه با هیجانهای منفی و عدم اجتناب از آنها منجر به ادامه یک رفتار حین تجربه هیجان منفی میشود. همچنین افراد در طی درمان هیجانمحور یاد میگیرند که بهجای اجتناب کردن از احساسات خود، آن را بروز دهند و به تجربه آن بپردازند. بنابراین، احتمال پذیرش فرد نسبت به هیجانهایش بیشتر میگردد و احتمال بروز علائم روانتنی نیز کاهش مییابد. تفکیک و یکپارچهسازی حالات هیجانی یکی از مهمترین مؤلفههای بهبود اختلالات روانتنی است [37]. تبیین این یافته را میتوان بر اساس نظریه فروید[26] بیان کرد، در تاریخ روانکاوی[27] کلاسیک، یکی از روشهای درمانی، برونریزی هیجانی و بیان هیجانی واقعه و توضیح و توصیف کلامی آن بود. وقتی افراد درباره تجربههای هیجانی خود مینویسند به دنبال آن به طور قابل توجهی سلامت روانی و جسمی آنها بهبود مییابد [38]. بر اساس یافتههای این پژوهش، درمان هیجانمحور به طور معناداری باعث بهبود در تحمل پریشانی، ترس از تجربه مثبت و کاهش علائم روانتنی در افراد مبتلا به سوگ ناشی از کووید ۱۹ شده است.
یکی از محدودیتهای این پژوهش، نداشتن مرحله پیگیری بود که به دلیل دسترسی نداشتن به تعدادی از شرکتکنندگان میسر نشد. همچنین این پژوهش روی زنان انجام شد در نتیجه تعمیم نتایج آن به جامعه مردان امکان پذیر نیست. پیشنهاد میشود پژوهشگران در آینده، در این راستا پژوهشی در نمونههای بزرگتر و بر روی جامعه مردان اجرا کنند تا امکان تعمیم نتایج به گروهها و جوامع مختلف وجود داشته باشد. نتایج به دست آمده از این تحقیق میتواند برای درمانگران و متخصصان سلامت روان که با افراد مبتلا به سوگ در ارتباط هستند مفید و مؤثر واقع شود.
تشکر و قدردانی
این مقاله پژوهشی مستخرج از پایان نامه کارشناسی ارشد نویسنده اول با راهنمایی نویسنده دوم، با کد اخلاق IR.IAU.KHUISF.REC.1402.022 مصوب دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان (خوراسگان) است. از همکاری تمامی شرکتکنندگان و افرادی که با مساعدت در شرکت در جلسات درمانی، پژوهشگران را یاری نمودند، کمال تشکر و سپاس به عمل میآید.
تعارض منافع
نویسندگان اعلام میکنند که در این پژوهش هیچگونه تعارض منافعی وجود ندارد.
سهم نویسندگان
مقاله حاضر برگرفته از پایاننامه کارشناسی ارشد نویسنده اول است و نویسنده دوم به عنوان استاد راهنمای پایاننامه است. همه نویسندگان در ایدهپردازی و انجام طرح، همچنین نگارش اولیه مقاله یا بازنگری آن سهیم بودهاند و همه با تأیید نهایی مقاله حاضر مسئولیت دقت و صحت مطالب مندرج در آن را میپذیرند.
منابع مالی
در این پژوهش از هیچ ارگانی کمک مالی دریافت نگردید.
References
- Farnoosh G, Alishiri G, Hosseini Zijoud SR, Dorostkar R, Jalali Farahani A. Understanding the severe acute respiratory syndrome coronavirus 2 (SARS-CoV-2) and coronavirus disease (COVID-19) based on available evidence - a narrative review. Journal of Military Medicine. 2022;22(1):1-11. [Persian] doi:10.30491/jmm.22.1.1
- Soltani F, Khaleghipour S, Bahraminia M. Comparison of the effectiveness of life quality improvement treatment and emotion-focused therapy in the flexibility of action and vitality in individuals suffering from grief due to COVID-19. Journal of Ilam University of Medical Sciences. 2024;32(2):55-65.
- Wu YC, Chen CS, Chan YJ. The outbreak of COVID-19: An overview. Journal of the Chinese Medical Association : JCMA. 2020;83(3):217-220. doi:10.1097/jcma.0000000000000270
- Xiang YT, Yang Y, Li W, Zhang L, Zhang Q, Cheung T, et al. Timely mental health care for the 2019 novel coronavirus outbreak is urgently needed. Lancet Psychiatry. 2020;7(3):228-229. doi:10.1016/s2215-0366(20)30046-8
- Dolliver RH. Carl Rogers's personality theory and psychotherapy as a reflection of his life experience and personality. Journal of Humanistic Psychology. 1995;35(4):111-128. doi:10.1177/00221678950354006
- Greenberg LS, Watson JC. Emotion-focused therapy for depression: Canadian contributions. Canadian Journal of Behavioural Science / Revue canadienne des sciences du comportement. 2022;54(2):152-162. doi:10.1037/cbs0000317
- Greenberg LJ, Warwar SH, Malcolm WM. Differential effects of emotion-focused therapy and psychoeducation in facilitating forgiveness and letting go of emotional injuries. Journal of Counseling Psychology. 2008;55(2):185-196. doi:10.1037/0022-0167.55.2.185
- Bemis H, Yarboi J, Gerhardt CA, Vannatta K, Desjardins L, Murphy LK, et al. Childhood cancer in context: Sociodemographic factors, stress, and psychological distress among mothers and children. Journal of Pediatric Psychology. 2015;40(8):733-743. doi:10.1093/jpepsy/jsv024
- Bonfils KA, Minor KS, Leonhardt BL, Lysaker PH. Metacognitive self-reflectivity moderates the relationship between distress tolerance and empathy in schizophrenia. Psychiatry Research. 2018;265:1-6. doi:10.1016/j.psychres.2018.04.042
- Howell AN, Leyro TM, Hogan J, Buckner JD, Zvolensky MJ. Anxiety sensitivity, distress tolerance, and discomfort intolerance in relation to coping and conformity motives for alcohol use and alcohol use problems among young adult drinkers. Addictive Behaviors. 2010;35(12):1144-1147. doi:10.1016/j.addbeh.2010.07.003
- Simons JS, Gaher RM. The distress tolerance scale: Development and validation of a self-report measure. Motivation and Emotion. 2005;29(2):83-102. doi:10.1007/s11031-005-7955-3
- Li S, Wang Y, Xue J, Zhao N, Zhu T. The impact of covid-19 epidemic declaration on psychological consequences: A study on active weibo users. International Journal of Environmental Research and Public Health. 2020;17(6). doi:10.3390/ijerph17062032
- Schroevers MJ, Kraaij V, Garnefski N. Cancer patients' experience of positive and negative changes due to the illness: relationships with psychological well-being, coping, and goal reengagement. Psychooncology. 2011;20(2):165-172. doi:10.1002/pon.1718
- Hayes AM, Feldman GC, Beevers CG, Laurenceau JP, Cardaciotto L, Lewis-Smith J. Discontinuities and cognitive changes in an exposure-based cognitive therapy for depression. Journal of Consulting and Clinical Psychology. 2007;75(3):409-421. doi:10.1037/0022-006x.75.3.409
- Nisar H, Srivastava R. Fundamental concept of psychosomatic disorders: A review. International Journal of Contemporary Medicine surgery and radiology. 2018;3(1):12-18.
- Cohen S, Janicki-Deverts D, Miller GE. Psychological stress and disease. JAMA. 2007;298(14):1685-1687. doi:10.1001/jama.298.14.1685
- Elliott R, Macdonald J. Relational dialogue in emotion-focused therapy. Journal of Clinical Psychology. 2021;77(2):414-428. doi:10.1002/jclp.23069
- Cucu-Ciuhan G. Emotion focused therapy in posttraumatic stress disorder: A clinical case. Procedia - Social and Behavioral Sciences. 2015;205:13-17. doi:10.1016/j.sbspro.2015.09.005
- Shahar B, Bar-Kalifa E, Alon E. Emotion-focused therapy for social anxiety disorder: Results from a multiple-baseline study. Journal of Consulting and Clinical Psychology. 2017;85(3):238-249. doi:10.1037/ccp0000166
- Timulak L, Keogh D, Chigwedere C, Wilson C, Ward F, Hevey D, et al. A comparison of emotion-focused therapy and cognitive-behavioral therapy in the treatment of generalized anxiety disorder: Results of a feasibility randomized controlled trial. Psychotherapy 2022;59(1):84-95. doi:10.1037/pst0000427
- Noreen A, Iqbal N, Hassan B, Ali SA. Relationship between psychological distress, quality of life and resilience among medical and non-medical students. Journal of the Pakistan Medical Association. 2021;71(9):2181-2185. doi:10.47391/jpma.04-611
- Angus LE, Kagan F. Assessing client self-narrative change in emotion-focused therapy of depression: An intensive single case analysis. Psychotherapy. 2013;50(4):525-534. doi:10.1037/a0033358
- Cunha C, Gonçalves MM, Hill CE, Mendes I, Ribeiro AP, Sousa I, et al. Therapist interventions and client innovative moments in emotion-focused therapy for depression. Psychotherapy 2012; 49(4):536-548 doi:10.1037/a0028259
- Atadokht A, Masoumeh GB, Mikaeli N, Samadifard HR. Effect of emotion-focused cognitive behavioral therapy on social adjustment and experiential avoidance in Iranian disabled veterans. Military Caring Sciences. 2019;6(3):176-186 [Persian] doi:10.29252/mcs.6.3.3
- Asano K. Emotion processing and the role of compassion in psychotherapy from the perspective of multiple selves and the compassionate self. Case Reports in Psychiatry. 2019;2019:7214752. doi:10.1155/2019/7214752
- Hori H, Kim Y. Inflammation and post-traumatic stress disorder. Psychiatry and Clinical Neurosciences. 2019;73(4):143-153. doi:10.1111/pcn.12820
- Mehdipour S, Shahidi S, Roshan R, Dehghani M. The Validity and Reliability of "Grief Experience Questionnaire" in an Iranian Sample. Clinical Psychology and Personality. 2009;7(2):35-48. [Persian]
- Alavi M. Assessment of the reliability and validity of the Distress Tolerance Scale among students of Ferdowsi University and Mashhad University of Medical Sciences [Master's thesis]. Mashhad: Ferdowsi University of Mashhad; 2009. [Persian]
- Lacourt T, Houtveen J, van Doornen L. "Functional somatic syndromes, one or many?" An answer by cluster analysis. Journal of Psychosomatic Research. 2013;74(1):6-11 doi:10.1016/j.jpsychores.2012.09.013
- Heidari Z, Feizi A, Rezaei S, Roohafza H, Adibi P. Psychosomatic symptoms questionnaire (PSQ-39): a psychometric study among general population of Iranian adults. BMC Psychiatry. 2021;21(1):269. doi:10.1186/s12888-021-03278-z
- Davis PS, Edwards KJ, Watson TS. Using process-experiential/emotion-focused therapy techniques for identity integration and resolution of grief among third culture kids. The Journal of Humanistic Counseling. 2015;54(3):170-186. doi:10.1002/johc.12010
- Taheri A, Manshaei GR, Abedi A. Comparison of the effectiveness of adolescent-centered mindfulness (MBCT) and emotionally focused therapy (EFT) on self-esteem and sleep disorder of bereaved adolescents. Journal of Counseling Research. 2020;19(75):34-64. [Persian] doi:10.29252/jcr.19.75.34
- Berking M, Wupperman P, Reichardt A, Pejic T, Dippel A, Znoj H. Emotion-regulation skills as a treatment target in psychotherapy. Behaviour Research and Therapy. 2008;46(11):1230-1237. doi:10.1016/j.brat.2008.08.005
- Alavi K, Gharavi MM, Amin-Yazdi SA, Fadardi JS. Effectiveness of group dialectical behavior therapy (based on core mindfulness, distress tolerance and emotion regulation components) on depressive symptoms in university students. Journal of Fundamentals of Mental Health. 2011;13(2):124-135. [Persian]
- Wnuk SM, Les G, and Dolhanty J. Emotion-focused group therapy for women with symptoms of bulimia nervosa. Eating Disorders. 2015;23(3):253-261. doi:10.1080/10640266.2014.964612
- Nolen-Hoeksema S, Wisco BE, Lyubomirsky S. Rethinking Rumination. Perspectives on Psychological Science. 2008;3(5):400-424. doi:10.1111/j.1745-6924.2008.00088.x
- Van der Hart O, Rydberg JA. Vehement emotions and trauma-generated dissociation: A Janetian perspective on integrative failure. European Journal of Trauma & Dissociation. 2019;3(3):191-201. doi:10.1016/j.ejtd.2019.06.003
- Plans D, Morelli D, Sütterlin S, Ollis L, Derbyshire G, Cropley M. Use of a biofeedback breathing app to augment poststress physiological recovery: Randomized pilot study. JMIR Formative Research. 2019;3(1):e12227. doi:10.2196/12227
[1]. Post-traumatic Stress Disorder
[2]. Unresolved Grief
[3]. Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders
[4]. Abnormal Grief
[5]. Sars Coronavirus
[6]. Mers Coronavirus
[7]. Person-centered
[8]. Interpersonal
[9]. Psychodynamic
[10]. Modern narrative
[11]. Dialectical constructivism
[12]. Tolerance Distress
[13]. Fear of Positive experiences
[14]. Helplessness
[15]. Positive Self-talk
. The Grief Experience Questionnaire
. Distress Tolerance Scale
[18]. Fear of Positive Experience Questionnaire
[19]. Psychosomatic symptoms Questionnaire
[20]. Humanistic
[21]. Davis
[22]. Cucu-Ciuhan
[23]. Berking
[24]. Nervous Bulimia
[25]. Nolen-Hoeksema
[26]. Freud
[27]. psychoanalysis
|