ارومیه، دانشگاه ارومیه، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، گروه روانشناسی ، Amirysohrab@yahoo.com
چکیده: (6770 مشاهده)
مقدمه: در سالهای اخیر، افزایش توجه نسبت به مجموعهای از صفات نامطلوب به وجود آمده است که به عنوان سهگانه تاریک مورد اشاره قرار میگیرند که شامل ضداجتماعی، ماکیاولیسم و خودشیفته است. هدف پژوهش حاضر بررسی روابط بین ابرازگری هیجانی، عواطف مثبت و منفی با صفات سهگانه تاریک بود.
روش بررسی: در یک مطالعه توصیفی از نوع همبستگی، ابتدا 300 نفر از دانشجویان دانشگاه ارومیه به صورت نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای انتخاب گردیدند، سپس به منظور بررسی اهداف و فرضیههای پژوهش، مقیاس صفات سهگانه تاریک، پرسشنامه ابرازگری هیجان و مقیاس عواطف مثبت و منفی بین شرکتکنندگان پژوهش توزیع گردید. دادههای جمعآوری شده به منظور بررسی اهداف پژوهش، با استفاده از شاخصهای توصیفی، ضرایب همبستگی، رگرسیون چندگانه همزمان و آزمون تی مستقل مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج بیانگر این بود که بین بیشتر مؤلفههای ابرازگری هیجانی با هر سه صفت ضداجتماعی، ماکیاولیسم و خودشیفته روابط منفی وجود داشت که این رابطه در صفت ضداجتماعی و ماکیاولیسم روابط منفی معناداری به دست داد (05/0p<). روابط مثبت معنادار بین عاطفه مثبت و منفی با هر سه صفت ضداجتماعی، ماکیاولیسم و خودشیفته از صفات سهگانه تاریک نشان داده شد (01/0p<). همچنین، مقایسه زنان و مردان در صفات شخصیتی تاریک، ابرازگری هیجانی و عاطفه مثبت و منفی نشان داد که دو گروه تفاوتی معنادار داشتند. مردان در صفت ماکیاولیسم و عاطفه مثبت و زنان در مؤلفههای ابرازگری هیجانی نمرات بالاتری نشان دادند.
بحث و نتیجهگیری: افراد با نمرات بالا در صفات ماکیاولیسم و ضداجتماعی، گرایش بیشتری به سمت نشان دادن نقص در ابراز و درک اطلاعات هیجانی دارند. به نظر میرسد زنان به لحاظ هیجانی حساسیت بیشتری دارند و بیشتر مستعد بروز هیجان هستند.
Amiri S, Sepehrian Azar F. The relationships of emotional expressiveness, positive affect, and negative affect with dark triad personality traits (Machiavellianism, narcissism, Psychopathy). EBNESINA 2016; 18 (2) :11-18 URL: http://ebnesina.ajaums.ac.ir/article-1-391-fa.html
امیری سهراب، سپهریان آذر فیروزه. روابط ابرازگری هیجانی، عاطفه مثبت و عاطفه منفی با صفات سهگانه تاریک شخصیتی (ماکیاولیسم، خودشیفته، ضداجتماعی). ابن سينا. 1395; 18 (2) :11-18