مقدمه
دیابت از جمله شایعترین بیماریهای غدد درون ریز و شایعترین بیماری مزمن متابولیک در جهان محسوب میشود که از طریق ناهنجاری در سوخت و ساز کربوهیدرات، پروتئین و چربی توصیف میشود. فشار روانی ناشی از این بیماری علاوه بر اثرات جسمانی، دارای عوارض روانی نامطلوبی است که درمان و کنترل دیابت را دشوار میسازد. بر اساس پژوهشهای انجام یافته بیشتر مسائل روانشناختی بیماران به دلیل مشکلات تحمیل شده از جانب دیابت مانند رژیم غذایی، تحرک و فعالیت کم، پایش تهاجمی قند خون، تزریق روزانه انسولین، عوارض مزمن جسمانی، بستری در بیمارستان و کوتاه شدن متوسط عمر است. تبعات منفی دیابت عمدتاً ناشی از مهارتهای خود مراقبتی ضعیف است، لذا کیفیت انطباق فرد مبتلا و تبعیت او از یک سبک زندگی ساختارمند را میطلبد [1، 2].
تابآوری توانایی و مهارت فرد در انطباق مثبت با استرس و یا شرایطی سخت همچون ابتلا به یک بیماری مزمن است. تابآوری خصیصهای است که میتواند نگرش مبتلایان به دیابت را نسبت به اتخاذ یک سبک زندگی سالم تر بهبود بخشیده و فرآیند انتقال و سازگاری را در این افراد تسهیل کند. شواهد نشان میدهند که در دامنه وسیعی از بیماری (بیماریهای حاد و بیماریهای مزمن مانند مالتیپل اسکلروزیس، هانتینگتون و دیابت(، نگرش فرد نسبت به ماهیت بیماری، پیامدها، کنترل، طول مدت و علت بیماری در تعیین رفتارهای سالم و بهزیستی روانشناختی مؤثر است. تابآوری میتواند توانایی و مهارت فرد در انطباق مثبت با استرس و یا شرایطی سخت همچون ابتلا به یک بیماری مزمن را تحت تأثیر قرار دهد [5-2].
تحمل پریشانی به ظرفیت و توانایی یک فرد در تجربه کردن و تحمل آشفتگیها و پریشانیهای روانشناختی اشاره دارد [6]. افراد با ظرفیت تحمل پریشانی پایین هیجانهای خارج از تحمل خود احساس میکنند و توانایی مقابله با پریشانی خود را ندارند و در نتیجه وجود هیجان را انکار میکنند و از آن احساس پریشانی میکنند و با توجه به اینکه خود را قادر به مقابله با هیجانات و احساسات خود نمیدانند در جهت سرکوب هیجانات خود قدم بر میدارند [7]. در نتیجه ظرفیت تحمل پریشانی از ویژگیهای روانشناختی مؤثر در این بیماران است. درحال حاضر درمان دارویی به تنهایی پاسخگوی بسیاری از نیازهای دیابت نیست. از این رو در دیابت علاوه بر درمانهای پزشکی، درمانهای روانشناختی متعددی در طول سالهای متوالی به کار رفته و اثرات مثبتی بر کنترل آن داشتهاند [8].
با توجه به تأثیر درمانهای روانشناختی بر بهبود علائم جانبی و کندسازی روند بیماری به نظر میرسد که رواندرمانی پویشی کوتاه مدت فشرده (ISTDP) در جهت آنها قادر به کاهش علایم جانبی و بهبود وضعیت زندگی بیماران باشد. افزایش تحمل پریشانی و تابآوری در بیماران مبتلا به دیابت میتواند منجر پیشبرد درمانهای طبی شود و در کنار آمدن با شرایط جدید کارساز باشد و وضعیت زندگی بیمار را ارتقاء بخشد. پژوهشهای بسیار اندک و معدودی به اثربخشی ISTDP بر متغیرهایی همچون تحمل پریشانی و تابآوری در بیماران دیابتی نوع2 انجام شده است. به عنوان مثال نیری و همکارن به بررسی اثربخشی روان درمانی پویشی بر کاهش افسردگی بیماران دیابتی پرداختند [2].
این امکان وجود دارد که بیماران دیابتی نوع 2 از نظر تحمل پریشانی و تابآوری با مشکلات بیشتری مواجهه شوند بهطوری که در پژوهشی پایین بودن تحمل پریشانی، تابآوری و مشکلات بهزیستی روانشناختی در این بیماران گزارش شد [9، 10]. پس میتوان ISTDP را درمان امیدوارکننده در بیماریهای چون دیابت نوع 2 معرفی نمود. دیگر موردی که ضرورت این پژوهش را نشان میدهد، خلأ پژوهشی در مورد اثر ISTDP بر مشکلات روانشناختی بیماران دیابتی نوع 2 بود. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی ISTDP بر تحمل پریشانی و تابآوری بیماران دیابتی نوع 2 انجام شد.
روش بررسی
پژوهش حاضر از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون - پسآزمون بود که در دوگروه آزمایش و گواه اجرا گردید. جامعه آماری این پژوهش بیماران دیابتی نوع 2 در مراکز درمانی و بیمارستانهای شهر قم در سال 1403بود. محدوده سنی این افراد 20 تا 65 سال است و طبق مطالعه پیشینه تحقیق، توصیه محققان و جدول کرجسی و مورگان برای جامعههای کوچک در مورد حجم نمونه در مطالعات مداخلهای، حجم نمونه برابر با 30 نفر به روش نمونهگیری هدفمند و در دسترس تعیین شد (هر گروه 15 نفر گروه). معیارهای ورود شامل درگیر بودن حداقل به مدت یک سال به دیابت نوع 2، عدم مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی، رضایت آگاهانه به منظور شرکت در این پژوهش و دارا بودن حداقل سن 20 سال است و معیارهای خروج شامل نداشتن علاقمندی به ادامه پژوهش و غیبت بیش از دو جلسه در جلسات درمانی بود.
پرسشنامه استاندارد تحمل پریشانی توسط سیمونز و گاهر در سال 2005 برای سنجش میزان تحمل پریشانی مرتبط با بیماریها و اختلالات روانشناختی طراحی شده است [11]. این مقیاس 15 ماده دارد که دارای چهارخرده مقیاسِ تحمل، جذب، ارزیابی و تنظیم است. بر اساس مقیاس لیکرت 5 درجهای (از 1 تا 5) نمرهگذاری میشود. سیمونز و گاهر روایی ملاک و همگرای اولیه خوبی را برای این پرسشنامه گزارش نمودند. جهت تعیین پایایی پرسشنامه از آلفای کرونباخ استفاده شد که ضرایب آلفا برای هرکدام از خرده مقیاسهای تحمل، جذب، ارزیابی و تنظیم به ترتیب 0.72، 0.82، 0.78 و 0.80 و برای کل مقیاس 0.82 به دست آمد. همبستگی درون طبقهای با گذشت شش ماه 0.61 بوده و مقیاس دارای روایی ملاکی و همگرایی اولیه خوبی بوده است [11].
پرسشنامه استاندارد تابآوری توسط کانر و دیویدسون در سال 2003 طراحی گردید و دارای 25 سؤال است [12]. مقیاس پاسخدهی به سؤالات این پرسشنامه طیف لیکرت 5 درجهای (از نمره صفر تا نمره 4) است. این پرسشنامه شامل زیرمقیاسهای تصور از شایستگی فردی، اعتماد به غرایز فردی، تحمل عاطفه منفی، پذیرش مثبت تغییر و روابط ایمن مقیاس کنترل و تأثیرات معنوی است. حداقل نمرهای که فرد میتواند کسب کند صفر و حداکثر نمرهای که میتواند کسب کند 100 است و نقطه برش این پرسشنامه 50 است که هر چه نمره بالاتر باشد به همان اندازه تابآوری فرد بیشتر است. دیویدسون و کانر ضریب آلفای کرونباخ 0.89 و همبستگی درونی بین عوامل را در دامنهای از 0.30 تا 0.70 و ضریب بازآزمایی 0.87 را به عنوان شاخصی از همسانی درونی و همبستگی مثبت مقیاس تابآوری با ابزار سخت رویی کوباسا برابر با 0.83 را به عنوان شاخصی از روایی همگرای این ابزار گزارش کردند [12]. کیهانی و همکاران برای این ابزار ضریب آلفای کرونباخ 0.66 همبستگی این ابزار را با مقیاس خودکارآمدی عمومی شوارزر و پرسشنامه پرخاشگری باس و پری به ترتیب برابر با 0.22 و 0.17 گزارش کردند [13]. پایایی پرسشنامه در پژوهش مؤمنی و علیخانی مورد تأیید قرار گرفته و ضریب آلفای کرونباخ 0.84 گزارش شده است [14].
با اینکه پرسشنامههای مورد استفاده در این پژوهش در مطالعات قبلی دارای روایی و پایایی مطلوب بودهاند، اما جهت اطمینان از اعتبار روانسنجی در نمونه حاضر، پایایی درونی (آلفای کرونباخ) برای هر ابزار مجدداً محاسبه گردید. برای پرسشنامه تحمل پریشانی، مقدار آلفای کرونباخ برابر با 0.84 بهدست آمد که نشاندهنده پایایی درونی مطلوب در نمونه حاضر است. برای مقیاس تابآوری کانر و دیویدسون نیز آلفای کرونباخ برابر با 0.86 محاسبه شد که در محدوده پایایی مناسب و قوی قرار دارد. همچنین برای بررسی روایی صوری و محتوایی، ابزارها در اختیار سه متخصص روانشناسی بالینی قرار گرفتند و پس از بررسی، کلیه گویهها از نظر ارتباط با سازه مورد سنجش و شفافیت زبانی مورد تأیید قرار گرفتند.
در پایان آزمودنیهای گروه آزمایش تحت ISTDP به مدت 8 جلسه 90 دقیقهای و هر هفته یک جلسه قرار گرفتند. (جدول1). این درمان یکی از رویکردهای نوین درمانی در حوزه درمانهای پویشی است که با هدف تسریع در دسترسی به هیجانات ناخودآگاه و رفع مقاومتهای روانی طراحی شده است. این رویکرد بر این فرض استوار است که بسیاری از مشکلات روانشناختی ریشه در تعارضهای ناهشیار و هیجانات سرکوبشده دارند. در این روش درمانگر با استفاده از تکنیکهای فعال و متمرکز، بیمار را در مواجهه با هیجانات دردناک و پرهیز شده قرار میدهد تا به کاهش علائم و افزایش ظرفیت تحمل هیجان دست یابد. این درمان نخستین بار توسط دکتر حبیب دوانلو، روانپزشک و رواندرمانگر ایرانی-کانادایی، در دهه ۱۹۷۰ معرفی و توسعه یافت. دوانلو با نقد طولانی بودن درمانهای سنتی روانکاوی، کوشید تا با طراحی یک شیوه فشردهتر، هم اثربخشی درمانهای پویشی را حفظ کند و هم مدت زمان لازم برای دستیابی به نتایج بالینی را کاهش دهد. پژوهشهای اولیه دوانلو و همکارانش نشان داد که ISTDP میتواند در مدت زمان کوتاهتر، تغییرات چشمگیری در کاهش نشانههای اضطراب، افسردگی و مشکلات روانتنی ایجاد کند. اهمیت ISTDP در آن است که با تمرکز بر هیجانات هستهای و شناسایی الگوهای دفاعی ناسازگار، موجب ارتقاء خودآگاهی، افزایش ظرفیت تحمل پریشانی و رشد تابآوری روانی در بیماران میشود. مطالعات متعدد طی چهار دهه گذشته نشان دادهاند که این درمان در حوزههای مختلف از جمله اختلالات اضطرابی، افسردگی، مشکلات شخصیت و نیز بیماریهای روانتنی (از جمله دیابت نوع ۲) کارایی بالایی دارد. لذا ISTDP نهتنها یک نوآوری نظری بلکه یک ابزار بالینی کارآمد برای بهبود کیفیت زندگی بیماران محسوب میشود [15].
ملاحظات اخلاقی
هر دو گروه شرکتکننده به منظور رعایت ملاحظات اخلاقی با ماهیت و نحوه همکاری در اجرای پژوهش آشنا شده و رضایتنامه کتبی آگاهانه در پژوهش را امضاء کردند. همچنین به هر دو گروه اطمینان داده شد که اطلاعات فردی اخذ شده از آنها محرمانه خواهد ماند.
تجزیه و تحلیل آماری
دادههای پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه27 و روش آماری تحلیل کواریانس (تکمتغیره و چندمتغیره) در سطح معنیداری 0.05 p< مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.
یافتهها
در گروه آزمایش 11 زن و 4 مرد، و در گروه گواه 10 زن و 5 مرد حضور داشتند. با وجود توزیع نسبتاً نامتوازن، تحلیل کوواریانس با کنترل آماری اثر جنسیت انجام شد. میانگین سنی شرکتکنندگان 52 سال بود. همچنین کمترین سن شرکتکنندگان 41 سال و بیشترین سن 65 سال بود. میانگین مدت ابتلا به دیابت در 6 سال بود. آزمون تی مستقل تفاوت معناداری میان سن و نیز مدت ابتلا بین دو گروه نشان نداد.
در پرسشنامه اولیه، وضعیت مصرف داروهای اعصاب و سابقه تشخیص افسردگی بررسی شد. شرکتکنندگانی که داروی ضدافسردگی مصرف میکردند یا دارای سابقه اختلال افسردگی عمده بودند، جهت حذف اثرات جانبی دارو و خلق پایین بر نتایج پژوهش، از ورود به پژوهش کنار گذاشته شدند.
نتایج میانگین متغیرهای تحمل پریشانی و تابآوری دو گروه در دو مرحله پیشآزمون و پسآزمون در جدول 2 آمده است. قبل از انجام آزمونهای پارامتریک، به منظور بررسی پیشفرض نرمال بودن توزیع دادهها، از آزمون شاپیرو–ویلک برای هر دو متغیر وابسته یعنی تحمل پریشانی و تابآوری در گروههای آزمایش و گواه در مرحله پیشآزمون و پسآزمون استفاده شد. نتایج آزمون نشان داد که در تمامی شرایط، مقدار آماره شاپیرو–ویلک از نظر آماری معنادار نبوده است (سطح معناداری در تمامی متغیرها بیشتر از 0.05)، بنابراین میتوان نتیجه گرفت که توزیع دادهها نرمال بوده و پیشفرض لازم برای اجرای تحلیل کوواریانس (ANCOVA) برقرار است. بهمنظور بررسی پیشفرض دیگر تحلیل کوواریانس، یعنی برابری واریانسها (همگنی)، از آزمون لوین استفاده شد. نتایج آزمون لوین نشان داد که تفاوت واریانس بین گروهها در هیچیک از متغیرها معنادار نبوده است. بنابراین پیشفرض همگنی واریانسها برقرار است.
برای بررسی ISTDP بر متغیرهای وابسته به صورت همزمان از تحلیل کواریانس چندمتغیری و آزمون ویلکز استفاده شد. نتایج به دست آمده از این آزمون نشانگر تأثیر معنادار ISTDP بر متغیرهای وابسته است (0.001 p<). آزمون تحلیل کواریانس تکمتغیری در متغیر تحمل پریشانی (0.002 p=) و متغیر تابآوری (0.001 p=) معنادار است. بنابراین ISTDP بر تحمل پریشانی و تابآوری معنا دار است. (جدول 3)


علاوه بر بررسی معناداری آماری نتایج از طریق تحلیل کوواریانس، بهمنظور تفسیر دقیقتر اثربخشی مداخله، اندازه اثر نیز محاسبه شد. در این پژوهش، ازη² (اتا اسکوار) بهعنوان شاخص اندازه اثر در آزمون ANCOVA استفاده گردید که نتایج نشان داد برای متغیر تحمل پریشانی، مقدار η² برابر با 0.38 بهدست آمد که طبق طبقهبندی کوهن (1988)، نشاندهنده اندازه اثر بزرگ است. مقدار η² برای تابآوری، برابر با 0.41 محاسبه شد که آن نیز در محدوده «اثر بزرگ» قرار میگیرد (طبق تفسیر کوهن، مقادیر η² به ترتیب 0.01 = اثر کوچک، 0.06 = اثر متوسط، 0.14 به بالا = اثر بزرگ). بنابراین نتایج بهدستآمده نهتنها از نظر آماری معنادار هستند، بلکه از منظر بالینی نیز دارای اثرگذاری قوی محسوب میشوند.
بحث و نتیجهگیری
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی ISTDP برتحمل پریشانی و تابآوری بیماران دیابتی نوع 2 انجام گرفت. نتایج نشان داد که ISTDP برتحمل پریشانی و تابآوری این بیماران تأثیر معنادار دارد و در افزایش تحمل پریشانی و ارتقاء تابآوری آنها مؤثر بوده است.
یافتههای پژوهش حاضر همسو با نتایج پژوهش نیری و همکارن، فرنتزی، دوانلو، براون و همکاران است [2، 18-15]. لازم به ذکر است این پژوهشها از نظر جامعه آماری و ابزارهای پژوهش با مطالعه ما تفاوت داشتهاند. تحمل پریشانی به توانایی فرد برای مدیریت و تحمل شرایط استرسزا و ناراحتکننده اشاره دارد. یافتههای پژوهش نشان داد که گروه آزمایش پس از مداخله درمانی، سطح بالاتری از تحمل پریشانی را تجربه کردند. یعنی مواجهه با هیجانات ناخوشایند در محیط کنترلشده رواندرمانی، به بیماران کمک کرده است تا در برابر چالشهای زندگی مقاومتر شوند.
روان درمانیها بخصوص پویشی به علت بهرهگیری از بیشتر دیدگاههای درمانی چه روانکاوی و چه درمانهای دیگر همچون شناختی، گشتالتی، مهارتهای زندگی و حتی مددکاری، تحمل پریشانی و تابآوری بیماران را بالا و حس بردباری و شکیبایی را افزایش دهد. همچنین در بیماران دیابتی، مشکل عمده پیروی بیماران از درمان و رژیمهای درمانی است. پیروی از درمان، در نظر گرفتن دارو، رعایت رژیم غذایی، کنترل وزن و سایر تغییرات سبک زندگی است. در این بین عوامل متعددی بر پیروی از درمان تأثیر گذارند که یکی از آنان مشکلات روانشناختی، پایین بودن سطح تابآوری و تحمل پریشانی بیماران دیابتی است که میتواند منجر به نا امیدی به زندگی و در پی آن مشکلات روانشناختی دیگر همچون انزوا و افسردگی باشد. بدین ترتیب یکی از نتایج این مشکل عدم پیروی کامل از توصیههای دارویی است.
از سوی دیگر، فرد بیمار برای کاهش مشکلات روانی که در اثر پایین بودن سطح تحمل پریشانی و تابآوری به وجود آمده است، باید به حداقل درمان آن بپردازد. در اینجاست که اغلب بحث داروهای اعصاب و روان به میان میآید و به علت اینکه اغلب این داروها عارضه چاقی را به همراه دارند و چاقی خود یکی از عوامل ابتلا به دیابت نوع 2 به شمار میرود، تعارضی بین این داروها و توصیههای درمانی دیابت که تأکید بر کنترل وزن دارد، به وجود میآید. در نتیجه فرد بیمار احتمالاً درمان دارویی برای مشکلات روانشناختی تابآوری و تحمل پریشانی را به نفع درمان دیابت رها میکند، چرا که اجبار در مصرف داروهای دیابت را دارد، در نتیجه دچار مشکلات روانشناختی نظیر افسردگی میشود و چه بسا به اعتیاد و خودکشی بیانجاند. لذا در چنین بیمارانی توصیه اول بر درمانهای غیردارویی هم در کنترل دیابت، هم در کنترل سلامت در بُعد روانشناختی است.
این یافته با پژوهشهای الکساندر [19] و دیویدسون [20] همخوانی دارد. در این پژوهشها نیز مشخص شده که درمانهای هیجانمحور میتوانند به افزایش تحمل استرس و کاهش واکنشهای هیجانی منفی کمک کنند. تابآوری به توانایی فرد برای بازگشت به حالت تعادل پس از تجربه فشارهای روانی و مشکلات زندگی اشاره دارد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که ISTDP باعث افزایش معنادار تابآوری بیماران دیابتی شد. بر اساس پژوهش براون [21]، تابآوری یک ویژگی ثابت نیست، بلکه مهارتی است که میتواند از طریق پردازش صحیح هیجانات، تغییر الگوهای فکری منفی و افزایش احساس توانمندی در مواجهه با مشکلات، تقویت شود. یافتههای این پژوهش نیز نشان داد که مداخلات رواندرمانی پویشی، از طریق کار بر روی احساسات سرکوبشده و تقویت خودآگاهی، میتواند تابآوری را افزایش دهد.
از محدودیتهای پژوهش حاضر میتوان به روش نمونهگیری هدفمند و حجم پایین نمونه اشاره کرد. بنابراین پیشنهاد میشود به منظور افزایش قدرت تعمیمپذیری در پژوهشهای آتی از روشهای نمونهگیری تصادفی و حجم نمونه بالاتر استفاده شود.
این پژوهش نشان داد که ISTDP میتواند بهعنوان یک مداخله مؤثر برای افزایش تحمل پریشانی و ارتقای تابآوری بیماران دیابتی نوع 2 به کار گرفته شود. با توجه به اینکه بیماریهای مزمن نظیر دیابت میتوانند تأثیرات منفی بر سلامت روان داشته باشند، بهکارگیری درمانهای هیجانمحور برای ارتقای سلامت روان این بیماران ضروری به نظر میرسد، از این رو در این بیماران که مجبور به استفاده از دارو برای کنترل بیماری خود هستند، ISTDP میتواند روش مناسبی برای افزایش تحمل پریشانی و ارتقای تابآوری آنان باشد.
تشکر و قدردانی
این مقاله مستخرج از پایاننامه کارشناسی ارشد نویسنده اول و با راهنمایی نویسنده دوم بوده است. این پژوهش به تصویب کارگروه اخلاق در پژوهش دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک با کد IAU.ARAK.REC.1403.360 رسیده است. بدینوسیله از تمامی شرکتکنندگان و تمامی افرادی که با مساعدت در شرکت در جلسات درمانی، این پژوهش را یاری کردند، کمال تشکر و سپاس به عمل میآید.
تعارض منافع
نویسندگان اعلام میکنند که در این پژوهش هیچگونه تعارض منافعی وجود ندارد.
سهم نویسندگان
همه نویسندگان در ایدهپردازی و انجام طرح، همچنین نگارش اولیه مقاله یا بازنگری آن سهیم بودهاند و همه با تأیید نهایی مقاله حاضر مسئولیت دقت و صحت مطالب مندرج در آن را میپذیرند.
منابع مالی
در این پژوهش از هیچ ارگانی کمک مالی دریافت نگردید.
References
- Li C, Ford ES, Zhao G, Ahluwalia IB, Pearson WS, Mokdad AH. Prevalence and correlates of undiagnosed depression among U.S. adults with diabetes: the Behavioral Risk Factor Surveillance System, 2006. Diabetes Research and Clinical Practice. 2009;83(2):268-279. doi:10.1016/j.diabres.2008.11.006
- Nayyeri M, Rajaee A, Meschi F, Sodagar S. Effectiveness of dynamic-supportive psychotherapy on type 2 diabetes patients’ depression. North Khorasan University of Medical Sciences. 2019;11(3):72-77. [Persian] doi:10.52547/nkums.11.3.73
- Anderson RJ, Freedland KE, Clouse RE, Lustman PJ. The prevalence of comorbid depression in adults with diabetes: a meta-analysis. Diabetes Care. 2001;24(6):1069-1078. doi:10.2337/diacare.24.6.1069
- Hassani SF, Tizdast T, Zarbakhsh MR. The role of self-compassion and hope in the relationship between psychological wellbeing, maladaptive schemas, resilience, and social support in women with multiple sclerosis. Journal of Client-Centered Nursing Care. 2021;7(3):195-204. doi:10.32598/jccnc.7.3.372.1
- King H, Aubert RE, Herman WH. Global burden of diabetes, 1995-2025: prevalence, numerical estimates, and projections. Diabetes Care. 1998;21(9):1414-1431. doi:10.2337/diacare.21.9.1414
- McDonald MA, Yang Y, Lancaster CL. The association of distress tolerance and mindful awareness with mental health in first responders. Psychological Services. 2022;19(Suppl 1):34-44. doi:10.1037/ser0000588
- Vujanovic AA, Webber HE, McGrew SJ, Green CE, Lane SD, Schmitz JM. Distress tolerance: prospective associations with cognitive-behavioral therapy outcomes in adults with posttraumatic stress and substance use disorders. Cognitive behaviour therapy. 2022;51(4):326-342. doi:10.16506073.1080.2021.2007995
- Burr EK, Dvorak RD, Peterson R, De Leon AN. Greater negative affect reduction expectancies moderate the interactive relationship between emotion regulation difficulties and distress tolerance in predicting loss-of-control eating. British Journal of Health Psychology. 2023;28(1):47-61. doi:10.1111/bjhp.12611
- Kessing LV, Nilsson FM, Siersma V, Andersen PK. No increased risk of developing depression in diabetes compared to other chronic illness. Diabetes Research and Clinical Practice. 2003;62(2):113-121. doi:10.1016/s0168-8227(03)00166-9
- Kiadaliri AA, Najafi B, Mirmalek-Sani M. Quality of life in people with diabetes: a systematic review of studies in Iran. Journal of Diabetes and Metabolic Disorders. 2013;12(1):54. doi:10.2251.1186-6581-12-54
- Simons JS, Gaher RM. The Distress Tolerance Scale: Development and Validation of a Self-Report Measure. Motivation and Emotion. 2005;29(2):83-102. doi:10.1007/s11031-005-7955-3
- Connor KM, Davidson JR. Development of a new resilience scale: the Connor-Davidson Resilience Scale (CD-RISC). Depression and Anxiety. 2003;18(2):76-82. doi:10.1002/da.10113
- Keyhani M, Taghvaei D, Rajabi A, Amirpour B. Internal Consistency and Confirmatory Factor Analysis of the Connor-Davidson Resilience Scale (CD-RISC) among Nursing Female. Iranian Journal of Medical Education. 2015;14(10):857-865.
- Momeni K, Alikhani M. The Relationship between Family Functioning, Differentiation of Self and Resiliency with Stress, Anxiety and Depression in the Married Women Kermanshah city. Family Counseling and Psychotherapy. 2013;3(2):297-329.
- Johansson R, Town JM, Abbass A. Davanloo's Intensive Short-Term Dynamic Psychotherapy in a tertiary psychotherapy service: overall effectiveness and association between unlocking the unconscious and outcome. PeerJ. 2014;2:e548. doi:10.7717/peerj.548
- Crown S. Supportive psychotherapy: a contradiction in terms? The British Journal of Psychiatry : The Journal of Mental Science. 1988;152:266-269. doi:10.1192/bjp.152.2.266
- Abbass AA, Town JM. Key clinical processes in intensive short-term dynamic psychotherapy. Psychotherapy (Chicago, Ill.). 2013;50(3):433-437. doi:10.1037/a0032166
- Abbass A, Town J, Driessen E. Intensive short-term dynamic psychotherapy: a systematic review and meta-analysis of outcome research. Harvard Review of Psychiatry. 2012;20(2):97-108. doi:10.10673229.3109.2012.677347
- Alexander DA, Klein S. First responders after disasters: a review of stress reactions, at-risk, vulnerability, and resilience factors. Prehospital and Disaster Medicine. 2009;24(2):87-94. doi:10.1017/s1049023x00006610
- Davidson RJ. Affective style, psychopathology, and resilience: Brain mechanisms and plasticity. American Psychologist. 2000;55(11):1196-1214. doi:10.0003.1037-066X.55.11.1196
- Brown L, Cohen B, Costello R, Brazhnik O, Galis Z. Conceptualizing a resilience research framework at The National Institutes of Health. Stress Health. 2023;39(S1):4-9. doi:10.1002/smi.3260
. intensive short-term dynamic psychotherapy
. Krejcie & Morgan (1970)
. Simons and Gaher `s Distress Tolerance scale (DTS)
. Connor-Davidson Resilience Scale (CD-RISC)
|